
اصلا فرقی به حالت نمیکند که من چقدر داغون باشم. با خودم چه کار کرده باشم؛ حتی دلم را تکه تکه کرده باشم. میدانم که در هر حال مرا میبخشی. همین که پشیمان باشم و فهمیده باشم که خراب کرده ام کافی ست. فقط جنس بخششت یک جور نیست. گاهی وقتی میبخشی یک نوری میدهی، یک مهری. جوری که فردا صبح که بلند میشوم در دلم کششی احساس می کنم به تو. نگاهت را حس می کنم. مسیرم را هموار می کنی. انگار در سرازیری قرارم میدهی. اما گاهی بعد بخششت انگار که ناز کرده باشی. رهایم میکنی. در قله میایستی و من را میگذاری در دامنه. نگاه میکنم میبینم خیلی چیزها غیر تو، مرا به سمت خودشان میکشند. میگویی: حالا مرا انتخاب کن...
- ۰ نظر
- ۲۹ خرداد ۹۵ ، ۱۶:۵۶