بهانه ها

...برای شوق فقط یک بهانه کم دارم

بهانه ها

...برای شوق فقط یک بهانه کم دارم

نویسندگان

رگ حیاتی

جمعه, ۲۱ خرداد ۱۳۹۵، ۱۰:۰۳ ق.ظ



دوست داشتم بیشتر تشنه می شدم، بیشتر بی حال می شدم، می افتادم روی تخت و آرام آرام فکر می کردم.

وقتی انگار شریان حیاتی ات به خطر بیفتد، دو راه داری، یا باید -مثل همیشه- بگردی دنبال مقصر و ته دلت ناسزا و سزا زمزمه کنی، یا باید برگردی به آن اول اول زندگی ات، همان اولین روزهای تولدت که هنوز نمی دانستی غذا را باید از مادر بخواهی و فقط گریه می کردی. آن روزها که فقط می دانستی باید گریه کنی، می دانستی که باید یک نفر را صدا کنی، همین!

وقتی رگ حیاتی ات به تنگنا افتاد فقط صدا کن!مثل روزهای اول...

آنوقت باز هم صدای خودت را می شنوی که حتما اشکی هم شده و این بار می داند کی را صدا بزند...



  • ا. برقعی

نظرات (۱)

سلام

چه زوج خوبی هستید برای نوشتن...

مطالبتون خوب باهم هم سنخ هستن...
ان شا الله دوستی تون پر برکت باشه...

گریه کودک در دوران نوزادی شاید کدی باشد از سوی خدا به تمام بشریت...
اینکه اوج عبودیت اضطرار هست... شاید
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی