نازک دلان
نقل شده است علامه طباطبایی گاهی انار را که میشکافت اشک میریخت یا عالم بزرگی سبزی خریده بود وقتی به خانه برگشت دید چند مورچه را به همراه سبزی ها با خودش به خانه آورده است. دلش راضی نشد. برگشت مغازه تا مورچه ها را برگرداند به لانه شان!
آیت الله انصاری شیرازی را خودم یادم هست. روزی درس اخلاق در محضرش بودیم. بسم الله الرحمان الرحیم را که گفت به گریه افتاد. همین بسم الله ساده!
این ها انسان های عجیبی هستند. یک حال خاصی دارند. هرچیزی را که کوچک ترین ارتباطی به معشوقشان داشته باشد دوست میدارند. گاهی چیزهای به ظاهر بی ربط آن ها را یاد رخ لیلی می اندازد. اساسا همه چیز را با معشوق نگاه میکنند. یعنی دلشان اینقدر نازک است که معشوق را می توان از پشت دلشان دید. دلشان بین آن ها و معشوق حجاب نمیشود. این میشود که اشکشان دم مشکشان است. دست خودشان نیست. اشک که میریزند گویا درد دوری را بهتر تحمل میکنند.
حالا این آدم های دل نازکِ عجیب و غریب را اگر دیدی توصیه میکنم یک افطار و سحر پیششان باشی...
سفره ی افطار که پهن میشود، بسم الله که میگویند، اول گریه میکنند. مرامشان این است که روزه را با گریه برای امام حسین علیه السلام افطار کنند. اساسا رمضان بدجوری آسمان چشم های ایشان بارانی ست. سحر ها ابوحمزه در نظرشان ناله ای ست کشدار برای همهی دلتنگی ها و جدایی های از معشوق. برای همین است که ابوحمزه اقیانوس اشک می شود برای زورق دیدگانشان.
- ۹۵/۰۳/۱۹